سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صبح روشن امید ...


مطالب اخیر
 
آمار وبلاگ
 
وصیت نامه شهدا
 
لوگو دوستان
 
امکانات جانبی
 

با نام و یاد خدا

سلام به همه ی دوستای عزیزم 

پنجشنبه ای که گذشت تو تهران بالاخره برف اومد و چشم ما ندید بدیدا به سفیدی برف روشن شد بالاخره. یه کم سوز میومد و ترافیک بدتر از همیشه عصبانی شدم! خلاصه به هر زحمتی که بود خودمو 3 دقیقه قبل از اینکه تاخیر بخورم به محل کار رسوندم. بعد از ظهر، قبل از اینکه بخوام راه بیفتم از پنجره اتاق (اطاق، اتاغ، عطاغ ...) یه نگاهی به بیرون انداختم و دیدم اوه اوووه عجب برفی شده گیج شدم با خودم گفتم خدا رو شکر امروز ماشین آوردم وگر نه ... اومدم بیرون و تا برسم به اوتول حسابی خیس شدم ولی به محض اینکه نشستم تو ماشین گفتم آخییییش دیگه تموم شد، تو همین فکرا بودم که یهو خیلی از خودم بدم اومد دعوا گفتم فامیل دور ، چه نشسته ای که هموطنات الان دارن زیر برف و بارون خیس میشن و تو راحت لم دادی زیر بخاری و حالشو میبری! خلاصه وجدان درد کاری کرد که خودمو رسوندم ونک و با صدای رسا و در گوشه ی دشتی آواز سر دادم که ایهاالناس رسالت 4 نفر وااااای نفهمیدم ماشین کی پر آدم شد! خیلی خوشحال شدم و گاز این ابوطیاره رو گرفتم و راه افتادیم. تو راه همش با خودم میگفتم ای کاش مینی بوس داشتم و می تونستم همشونو سوار کنم (شایدم خدا خواست بعد از فارغ التحصیلی گرفتم جالب بود

بندگان خدا وقتی به مقصد رسیدن خیلی تشکر کردنو یه 2000 تومنی درآوردن تا کرایه بدن، منم خندم گرفته بود و تو دلم میگفتم ؛ من که مسافر کش نیستم، من فامیل دوووورم شوخی پولاتونو برا خودتون نگه دارید و برین قاقالی لی بخرید بخورید ، من فقط به وظیفم عمل کردم ، خدا رو هزار مرتبه شکر که چنین توفیقی داد. خلاصه دیگه نبودین ببینید چه قدر مارو مورد عنایت های مختلف قرار دادن و روح امواتمون رو شاد کردن. وقتی پیاده شدن و رفتن، به خدا قسم اینقدر احساس شعف و شادی داشتم که نگووو. احساس میکردم خیلی سبک شدم، همش با خودم مثه دیوونه ها میخندیدم. گفتم خدایا مسافر کشی ت که اینقدر حال میده ببین دیگه نماز شبت چه میکنه با آدم ...

خلاصه اومدیم خونه و برا اینکه ریا نشه به هیشکی هیچی نگفتیم (شما هم که فامیل دورو نمیشناسین پس ایشالا که ریا نمیشه و نشه). خدا ایشالا به همه پراید بده (ببخشید توفیق بده) که بتونیم از این کارا بکنیم دوباره. خلاصه هر وقت مسیرتون خورد ونک یه تک زنگ بزنید سه سوته خودمو با پرایدو میرسونم،  امورات زندگی باید یه جوری بچرخه دیگه چشمک 

پ.ن ---------------------------

1- اینو قابل توجه اون کسایی نوشتم که تو روزای برفی و باروونی پوست از سر خلق الله میکککنن و فقط دربست میبرن با کرایه به نرخ ارز غیردولتی! عصبانی شدم!

2- ایشالا دل هممون مثل برف سفید سفید سفید بشه --- تا مسافر کشی بعدی خدا نگهدار خدانگهدار




نوشته شده در شنبه 92 آذر 16  توسط فامیل دور 




درباره سایت
 
 
نویسندگان
 
خبرنامه